بسان فاخته ای که پرواز از خاطر برده
خود را باخته یافتم.
من بال پریدن داشتم نه نای پریدن!
بالهایم سنگینی پرهایی خیس را
تاب نداشت و من
پر مردگی بالهایم را مدیون بی وفا یارانی ام که من را
برای پرواز نمی خواستند.
" پرواز بر فراز آشیانه فاخته " سالهاست که مرا می خواند
و من چون " دیوانه ای که از قفس پرید "
همچنان نظاره گر قفسی هستم که هرگز نبود.
این را برای مسافری نوشتم که وقت رسیدن فریاد برآورد :
khodaya merciiiiiii ke kabosam tamom shod
امیدوارم نا امید نشود و پیروزمندانه و سربلند از آن بالاها نظاره گر قدم زدنم باشد. چون میداند چقدر دوست دارم قدم بزنم حتی اگر برف ببارد و دائم زیر پایم خالی بشود و لیز بخورم و شاید بعضی ها برایم بخندند.
http://www.facebook.com/majid.mirzaei1