مسافرسفرمقدس

Pilgrim of sacred journey

مسافرسفرمقدس

Pilgrim of sacred journey

یک روایت دو داستان هزاران برداشت این است حکایت روزگار ما

می گویند ناجوانمردی به دختر داغداری که در سوگ پدرش است هجوم برده و با لگد به سر و رویش ضربه میزند آنهم در مقابل چشم فرزندانش در مقابل چشم همسرش و در مقابل مردان نامحرم دیگر . طرفداران آن ناجوانمرد میگویند در راه اسلام و احقاق حق مسلمین بود که دختری را ؛ مادری را ، همسری را، که داغ دوری پدر را در دلش داشت مورد ضرب و شتم قرارداده بود تا حقی را بگیرد . میگویند آن ناجوانمرد به پهلوی آن دختر زد و پهلویش را شکست .میگویند آن دختر از همین درد که نه ازهمین ضربات به شهادت رسید چرا که وقتی جفای بر پدر و همسر را میدید نمی توانست تاب بیاورد . این روایت را تا دیروز اگر به هر ایرانی میگفتید یک دری را بیاد میاورد که دختر پیامبر پشتش بود و با لگد یک مومن ( نمی گویم چه کسی ) پهلویش و سینه اش شکافته شد و زیر لگد آن ناجوانمرد و بر اثر ضربات آن ناجوانمرد کشته شد و بعد شباهنگام در خلوت تاریک یک شب غریبانه به خاک سپرده شد واین داستان شد سوگ فاطمه که دوستدارانش قرنها برایش گریستند. و این روایت را اگر امروز برای هر ایرانی بر زبان بیاوری کوچه ای را بیاد می اورند و دختری را در سوگ فراغ پدر که با لگد یک ناجوانمرد ( که فکر میکند مومن است ) و بر اثر ضربات آن ناجوانمرد کشته شد و شباهنگام در خلوت تاریک یک شب غریبانه به خاک سپرده شد و این داستان شد سوگ واری هاله سحابی و ما ماندیم و هزاران برداشت که از این روایت میشود و حکایتی که در عصر ما فعلا راوی ندارد

لینک به فیس بوک :

http://www.facebook.com/majid.mirzaei1


ولی فقیه از دیدگاه آیت الله گرامی

 با خبر شدم تهران و چند شهرستان دیگر ایران تجمعاتی شده است و متاسفانه بازهم عده ای از نابترین فرزندان این کشور مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.دلم تنگ آرامشی است که حق منست . حقی که دینم ، قانون اساسی ام ، مرام ومسلک و باورم  به من وعده اش را داده است. اما این دلتنگی ها  قابل تحمل است اما اینکه به دروغ یا فریب یا خدعه ونیرنگ تو را نادان فرض کنند و آقای تو ، بزرگتر تو بشوند قابل تحمل نیست. حقیقت اینکه ارتجاع سبز میرحسین را هم نمی پسندم اما اینکه او در حبس باشد  تا عده ای به بهانه ی او به خیابان بریزند را هم  نمی توانم بپذیرم و تازه عده ای شاغلام و آقا بالاسر هم بیایند با چوب و چماق جوانانمان را بزنند؟؟؟؟مدتی است در مورد " ولایت فقیه " تحقیق میکنم به تازگی مصاحبه ای از آیت الله گرامی خواندم که بخشی از آن را در زیر می اورم :

زنی آمد پیش مولا علی ( ع) و از فرمانداری شکایت کرد حضرت می خواست نماز را شروع کند همانجا نشست -اینطور که از روایت بر می آید شاید اقامه را هم گفته بودند- بعد از تحقیق اول فرمان عزل آن فرماندار را داد بعد شروع به نماز کرد. 

عوامل زیر دست یک حاکم اگر مختصر ظلمی به فردی از افراد رعیت بکنند در امامت و ولایت آن حاکم باید شبهه کرد لذا در روایات این قدر تاکیده شده است. 

آیت الله گرامی با اشاره به فرمایش حضرت امام (س) که اگر در مملکت یک پاسبان خطایی بکند شخص اول مملکت مسئوول است(صحیفه امام،ج4،ص304) ادامه داد: در تمام دوره ها یک چنین شرطی شده که اگر بناست فقیه حکومت و ولایت و قضاوت و افتا و مانند اینها را تصاحب کند و داشته باشد حتماً باید یک چنین احساس مسئولیتی نسبت به همه زیر دستان داشته باشد و اگراحتمال ظلم بدهد باید خواب از چشمانشان ربوده شود. تحقیق دراین جهات مهم است؛ ما در کتب فقهی مان پیرامون مسئله افتا، قضاوت و ولایت زیاد بحث کرده ایم اما در این زمینه ها که مسائل پیشتاز این سه مقام است شاید کمتر گفته شده است. در مقام ولایت زیاد بحث کرده ایم اما آیا این امر مورد توجه قرار گرفته است که ولایت اول به نفع مردم است. در روایات متعددی ذیل آیه کریمه ولایت پیامبر اکرم آمده که پیغمبر اکرم فرمود: انا اولی بانفسکم بعد فرمودند اگر کسی از دنیا رفت و قرضی داشت من قرض او را می دهم چون من اولی از او هستم. چندین روایت آیه کریمه "ان النبی اولی بمومنین" را این طور معنی می کنند که یعنی من به داد مردم می رسم نه این که من حاکم مردمم و هر چه می گویم مردم باید اطاعت کنند. یعنی این که مردم هر مشکلی دارند من به حل آن اولی هستم. اگر چنین شرایطی عمل شود مسلماً روحانیت در دل مردم جایگاه خواهد داشت. تاریخ را ملاحظه بفرمایید ببینید روحانیت کجا بود و به کجا رسیدیم.