مسافرسفرمقدس

Pilgrim of sacred journey

مسافرسفرمقدس

Pilgrim of sacred journey

حوزه خصوصی افراد از حوزه ولایت فقیه خارج است.

ملا احمد نراقی در نیمه قرن سیزدهم قمری  در " عوائد الایام" اعلام کرد که " انتظام امور دنیای مردم " از وظایف فقها شمرده می شود و مردمی که ( عوام ) به ملکه قدسیه اجتهاد نرسیده اند ، تحت ولایت شرعی فقیهان عادل هستند" و از این زمان بود که نظریه ولایت فقیه تبدیل به یک مساله اجتماعی شد.

پس از او هم بودند افراد بزرگواری که با تایید نظریه او نسبت به تشریح آن همت گماشتند. آیت الله میرزای نائینی و همچنین آیت الله شیخ محمد حسن نجفی صاحب " جواهر الکلام " و آیات عظام بروجردی ، گلپایگانی و خمینی . اگرچه فقهای بزرگوار دیگری بودند که با این استدلال که براهین و دلایل کافی فقهی برای پذیرش چنین حقیقتی  موجود نیست از قبول آن سر باز زده اند از میان این گروه از فقیهان می توان به آیات عظام شیخ انصاری ، آخوند خراسانی ،حکیم ،،خویی ،خوانساری ،وآیت الله اراکی اشاره کرد ؛

آیت الله خمینی از جمله فقهایی بودند که ولایت فقیه ( مطلقه فقیه ) را در زمان غیبت معصوم پذیرفته اند و آن را از امور اعتباری عقلایی دانسته وبر این باورند که ولی فقیه در حوزه عمومی شرعا مقید به رعایت مصلحت مردم است ( کتاب البیع جلد2 صفحه 495)وتصرف فقیه در حوزه امور عمومی و تدبیر امور سیاسی و زعامت اجتماعی است اما حوزه خصوصی افراد تا آنجا که با حیات عمومی وجمعی ، تضاد پیدا نکند ، از حوزه ولایت فقیه خارج است.

ولایت فقیه یا ولایت فقیر (عارف ) -ولایت فقیه از ضروریات فقه شیعه نیست؟

 فقیه کیست؟ مجتهد کیست ؟ آیا به عالمان علم فقه ، فقیه می گویند ؟ مجتهد به چه کسانی می گویند؟فقیر کیست ؟ درویش یا صوفی یا فقیر یا عارف همه به یک معنایند؟ عارف به چه کسانی می گویند؟ در این نوشتار تلاش بر این است که بحث ولایت را پس از غیبت حضرت مهدی تا ظهور ایشان کمی بررسی کنیم و طبعا نظرات خود را بیان کنیم.
 فقها در تعریف اجتهادفقهی آورده اند: استقراغ الوسع لاستخراج الاحکام الفرعیه من الاصول الاصلیه
و این در حوزه ی شریعت یا فقه اصغر است.
رسیدن به چنین درجه ای در فقه اوسط( اخلاق) و فقه اکبر ( عرفان ) نیز قابل تصوراست.
آیه الله خمینی همانگونه که در فقه مجتهدی مسلم بودند در حکمت متعالی و عرفان ناب مجتهدی توانمند بودند . این باور که نظریه ولایت فقیه ایشان از یک سو از فقاهت و از دیگر سو از دیدگاه حکمی و عرفانی ایشان نشات گرفته شده و به عنوان یک نظریه معرفی شده دارای جنبه های مختلفی است.بطوریکه از نگاه عرفانی ایشان ، اسرار ولایت الهیه و انسان کامل را در ولایت فقیه می دید، از دید اخلاقی ایشان ابعاد ولایت ارشادی یک عالم ربانی را در نظریه ولایت فقیه می دیدند.
نظریه ولایت فقیه دارای ماهیتی فقهی است و با زبان فقه و در متون فقهی بیان شده است حتی اگر زیر ساخت عرفانی داشته باشد که دارد- اما اصل نظریه توسط فقها و در دانش فقه مطرح شده است .مرحوم نراقی در کتاب " قواعد فقهی " و مراقی در " عناوین " وآل بحرالعلوم در " بلغه الفقیه " ولایت شخص فقیه را نسبت به مردم در کنار ولایت بر غیّب وقصّر بیان داشته اندو آیت الله خمینی نیز به صراحت عنوان کرده اند که مساله ولایت مجتهد ( فقیه ) یکی از فروع فقهی است ( کشف الاسرار) و البته می افزایند که این مطلب از ضروریات فقه شیعه نیست .(کشف الاسرار ص 80 ) 
ادامه دارد...

آیا ولایت فقیه با ولایت عرفانی رابطه دارد؟

مطلبی پیرامون ولایت فقیه در وبلاگی خواندم مدیر وبلاگ به نقل از یکی از روحانیون استان قم مطالبی پیرامون ولایت فقیه نوشته بود از آنجائیکه وضعیت ظاهری وبلاگ نشان از اهل مطالعه بودن صاحب آن میداد پس از خواندن متن برایش پیغام گذاشتم . سپس احساس کردم پیغامی که برای آن عزیز گذاشته ام را هم در وبلاگ خودم بیاورم شاید وقتی شد وحالی بدست آمد و در این باره بیشتر نوشتم .اما پیغام من به آن وبلاگ نویس محترم :

این که به مسئله ولایت فقیه ماهیتی سیاسی اجتماعی بدهند به نظر شما صحیح هست یا نه ؟ملا احمد نراقی برای اولین بار در قرن 13 بحث ولایت فقیه را به یک مسئله اجتماعی تبدیل نمود بعد از ایشان هم بودند بزرگوارانی مانند میرزای نائینی یا ایات عظام بروجردی ، گلپایگانی ،امام خمینی که با این نظریه موافق بودند از طرفی بودند فقهای بزرگ دیگری که با این استدلال که براهین ودلایل کافی فقهی برای پذیرش چنین حقیقتی موجود نیست از قبول آن سر باز زدند مانند ایات عظام شیخ انصاری ،آخوند خراسانی ،حکیم ،خویی ،خوانساری،اراکی و...

 آن چیزی که مورد وفاق همه فقهاست پذیرش ولی فقیه در امور حسبیه است.
حال این سوال من از جنابعالی چرا تمام وعاظ هنگامی که بحث ولایت فقیه میشود آیات و احادیث و روایاتی میاورند که در مورد ولایت است نه ولایت فقیه؟
حتما میدانید فقه اکبر داریم یا شریعت 2- فقه اوسط داریم همان اخلاق یا طریقت و 3- فقه اکبر داریم که منظور عرفان است . حضرت امام با تسلط بر هر سه لایه طولی دین ( فقه اصغر ، فقه اوسط،فقه اکبر ، یا ،( شریعت ،طریقت ،حقیقت ) از ولایت فقیه سخن گفتند در کلام ایشان ولایت عرفانی هم در کنار ولایت فقیه دیده میشد.همین آقایی که خبرش را آورده اید آیا می تواند رابطه ولایت فقیه را با ولایت عرفانی برایمان باز کند و بیاورد؟آیا ولایت فقیه ،وجود تنزیلی ولایت عرفانی است؟یا شاید هیچ رابطه ای ندارند ؟یا رابطه ای متباین دارند چرا که این ماهیتا فقهی است و آن دیگری ماهیتی عرفانی دارد؟
خوشحال میشوم از نقطه نظراتتان با خبر شوم