سختم بود ، دلم عجیب هوای او را کرده و شده ام چون همان ساقی مستی که میداند !
میداند ؟
میدانی چرا نتوانستم خبری از تو بگیرم ؟ سختم بود .
چون زاهدی عاشق به خم طره نگاری ، اسیر تاب گیسوی تو گشتم
چون ساقی مستی که کمی نیمه خمار است ، اسیر پیوست ابروی تو گشتم
کاش امروز ، شب بود ! میامدی تا قدم بزنیم ، تمام پارک ملت های عالم را !
چه زیبا بود برادر
مخصوصا ان جایی که پیرمرد ها توی پارک فقط به نیمکت فکر کنند شما به قدم زدن
خداروشکر
دوست دخترته مگه
ای ناقلا باش رفتی عشق و حال