سکوت را با تو سر کرده ام
در تنهایی و شب !
انتظار را با تو پیموده ام
به تنهایی در شب !
تمامی عشقم را با تو
برای تو بوده ام.
نه شب نه مهتاب
نتوانسته اند یادت را از من بکاهند .
سکوت را با تو سر کرده ام
بی آنکه نامت را زمزمه کنم
با یادت اشک ریخته ام
همچون گذشته
که یادت با اشکهایم می آمد
زمانی که تو وجود داشتی اما نبودی
سکوت را با تو سر کرده ام
وقتی زمزمه ها با نامت آغاز می شدند
و نامت راز جاودانگی سکوتم بود
و سکوتم چون سکوت شب همرنگ تنهایی
شبها را با تو سر کرده ام
سکوت را با تو
شبها را بی تو سر کرده ام
سکوت را با تو
شبها را با یادت
سکوت را با تو
شبها را به تنهایی
سکوت را با تو
.
.
.
کاش بیایی گرده هایم تاب نگاه مهتاب را ندارند.
برگ برگ شده ام!
خداحافظ .
م.یاور