تجربه کرده ام به من بخشیده .
در آن ساعات ملاقات ما با هم ، تو نقطه ای تاریک را در قلب من کشف کردی ؛ از سینه ام بیرون کشیدی ، لمسش کردی ، و برای همیشه ناپدید شد – و زنجیرهایی که مرا به بند می کشیدند ،
شکسته شدند .خداوند تو را رستگار کند .
جبران خلیل جبران این نوشته را در کتاب پیامبر خود آورده است . آیا شما کسی را دارید که شایسته همین نوشته باشد؟ آیا کسی را دارید که بتوانید عین این نوشته را برایش ارسال کنید؟ اگر جوابتان مثبت است به شما تبریک می گویم و اگر نه برای تنهائی تان دلم میگیرد.
سلام. ممنون که به وبلاگم سر زدید. راستش مدتیه این موضوع شدیدا فکرمو مشغول کرده. تا اینجای سفرم که رسیدم میبینم که بنده خوبی برای خدا نبودم. لطف خدا خیلی بیشتر از چیزی بوده که من براش انجام دادم خیلی دلم میخواد جبران کنم. ولی چه جوری نمی دونم. می دونم دوست داشتن من به حدی که خدا منو دوست داره نیست. ولی اینو میدونم که دیگه خدارو فقط برای حل مسایلم نمیخوام. چون اون مسایل خود من هستم پس اگر خدا به من نظر داشته باشه یعنی تمام مسایل حله . مهم خود من هستم که بتونم بنده خوبی باشم. از این به بعد سفرم میخوام خودم باشم یعنی اونی که خدا میخواد. لطفا بهم بگید چه جوری ممنون