ملا احمد نراقی در نیمه قرن سیزدهم قمری در " عوائد الایام" اعلام کرد که " انتظام امور دنیای مردم " از وظایف فقها شمرده می شود و مردمی که ( عوام ) به ملکه قدسیه اجتهاد نرسیده اند ، تحت ولایت شرعی فقیهان عادل هستند" و از این زمان بود که نظریه ولایت فقیه تبدیل به یک مساله اجتماعی شد.
پس از او هم بودند افراد بزرگواری که با تایید نظریه او نسبت به تشریح آن همت گماشتند. آیت الله میرزای نائینی و همچنین آیت الله شیخ محمد حسن نجفی صاحب " جواهر الکلام " و آیات عظام بروجردی ، گلپایگانی و خمینی . اگرچه فقهای بزرگوار دیگری بودند که با این استدلال که براهین و دلایل کافی فقهی برای پذیرش چنین حقیقتی موجود نیست از قبول آن سر باز زده اند از میان این گروه از فقیهان می توان به آیات عظام شیخ انصاری ، آخوند خراسانی ،حکیم ،،خویی ،خوانساری ،وآیت الله اراکی اشاره کرد ؛
آیت الله خمینی از جمله فقهایی بودند که ولایت فقیه ( مطلقه فقیه ) را در زمان غیبت معصوم پذیرفته اند و آن را از امور اعتباری عقلایی دانسته وبر این باورند که ولی فقیه در حوزه عمومی شرعا مقید به رعایت مصلحت مردم است ( کتاب البیع جلد2 صفحه 495)وتصرف فقیه در حوزه امور عمومی و تدبیر امور سیاسی و زعامت اجتماعی است اما حوزه خصوصی افراد تا آنجا که با حیات عمومی وجمعی ، تضاد پیدا نکند ، از حوزه ولایت فقیه خارج است.
سلام خوبین این آدرس وبلاگ جدید منه دوست داشتید سر بزنید
سلام ببخشید این آدرس اصلیه اون اشتباهه
سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه ممنون که به وبلاگم سر زدید
از اونجایی که میدونید از زمان آشناییمون سفر خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم. ولی چشم سعی میکنم در مورد تمام سفرهام بنویسم. من میخواستم گذشته رو فراموش کنم اما یادآوری یکسری خاطرات خیلی شیرینه. خوشحال میشم بازهم به وبلاگم سر بزنیدو تو این راه تنهام نذارید و همراهیم کنید. منتظر حضور سبزتون هستم
سلام خوبین؟ مطلب جدیدی در وبلاگم نوشتم خوشحال میشم نظر شمارو هم بدونم چون موضوعیه که خیلی ذهنمو درگیر کرده ممنون . منتظر حضور سبزتون هستم
وفای بی وفایان کرده پیرم