مسافرسفرمقدس

Pilgrim of sacred journey

مسافرسفرمقدس

Pilgrim of sacred journey

سکوت جایز نیست، هست؟

پاسخ را باید در حجم انبوه بی عدالتی هایی جستجو کرد که بر زندگی این ملت سایه افکنده است. هیچ جای جهان هنوز به اتوپیای عدالت دست نیافته است، اما در برخی جغرافیاها این بی عدالتی آنقدر پررنگ است که همه جا می توان آن را دید و چشم را نمی توان چرخاند بی آنکه نیزه این دیکتاتوری ها به چشمت فرو نرود.در واقع این وظیفه هر نویسنده ای است که در هر جغرافیایی مردمانش در رنج هستند. گاهی حتی آنقدر شرایط بغرنج می شود که این کاستی ها نه در ملاعام مطرح میشوند و نه جایی برای نقد آنها باقی می ماند، تیغ تیز سانسور همه چیز را انکار میکند و تلویزیونهای دولتی مدام خبر از میزان بالای رفاه و خوشبختی آن ملت میدهند حاکمان مستبد و فرومایه همه دریچه ها را بسته اند، هیچ رسانه ای وجود ندارد که بتوان در آن مشکلات را مطرح کرد ، همه شبکه های اجتماعی قبضه شده اند. اگر به اخبار و نلویزیون دولتی گوش بدهی ، هیچ خبری از زندانیان سیاسی ، روزنامه نگاران دربند ، تبعید و شکنجه نیست، وجدان و شرف انسانی هر روز پایمال شده است، اما هیچیک از این مصداقهای نقض حقوق بشر را نمی شنوی . اما تا دلت بخواهد این رسانه ها بدبختی ، گرسنگی و بی عدالتی را در دیگر کشورهایی که سعی میکنند آنها را دشمن بپندارند ، به مردم عرضه می کنند.

برای مثال اگر روزنامه های کشور من را که همگی اشان به قبضه دولت درآمده اند بخوانی ، هیچ خبری از رهبران سندیکای کارگری که بازداشت شده اند دیده نمی شود، خبری از تورم کشنده ای که بر اقتصاد حاکم است وجود ندارد، در عوض تا دلتان بخواهد می توانید خبرهایی درباره کشفیات جدید دانشمندان پرویی ، میزان خوشبختی مردم و افزایش حقوق بازنشستگان بخوانید و از همه مهمتر اینکه نظر سنجی ها نشان می دهد ملت عاشق رهبران سیاسی اشان هستند. – نشریه ایراندخت شماره 48 اسفند 88

 

عجله نفرمایید و زود قضاوت نفرموده و پیشداوری نکنید. جملات بالا را " ماریو بارگاس یوسا " نویسنده آمریکای لاتین درسوگ " خوزه ماریا آرگاداس " نویسنده ی متعهد دیگری از آمریکای لاتین نوشته است که در سال 1969 در اعتراض به خفقان در کشورش خود راکشته بود. وقتی این متن را با ترجمه امیلی امرایی خواندم فضایش برایم خیلی آشنا آمد ، برای شما چطور؟


نظرات 2 + ارسال نظر
رها دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:48 ق.ظ http://khakshiram.blogsky.com

سلام ممنون که به وبلاگ من سر زدید و برام نظر گذاشتید.
فضای متن شما برای من و خیلی های دیگه آشناست.
زیبا بود .

آشنای غریبه دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ب.ظ

اصلا اشنا نبود نمیدونم چند سالتونه ولی بخوان بخوان حداقل یه دوره تاریخ حداقل ۵۰ساله کشورتو بخون بعد میبینی تو هم هیچ آشنایی با این مقاله نداری بخوان وروشن نه ازروی تاریکی به قضاوت بنشین که حتی جرات بیان کلمه ای بدون اغراق کلمه ای را نداشتی وحال چه میگویی وچه میشنوی بخوان بخوان بخوان که به خاطر فقط ژورنالیست بودن چشمان را در سیاهچاله ها از حدقه درآوردنند(خسرو گلسرخی)بخوان که حتی اجازه گذاشتن دمپایی زیرسر به جای بالش را هم نمیدادند بخوتن تا ببینی وقایسه کنی بعداز گذران ۸سال جنگ بی امان وتحریمها چه بودی وچه شدی ولی انتظار معجزه هم نداشته باش کم کم ضمنا اگه خواستی از رها که در همین صفحه برایت نظر گذاشته از من به عنوان آشنای غریبه اطلاعات بگیر بای تا شاید های دیگر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد